کتابهای داستان

در کتاب های داستان ما دو نکته مهم آسیب شناسی وجود دارد؛ یک سری از داستان های ما ارتباطی با زندگی شهری ندارند، یعنی وقایع در یک سرزمین کهن افسانه ای یا در یک دشت در یک کوهستان یا جنگلی اتفاق می افتد و بچه ها با نهادهای زندگی شهری آشنا نمی شوند. در نتیجه درقصه هایی که خیلی از بچه ها ی ما می خوانند مثل شنگول و منگول، سه بچه خوک و شنل قرمزی خطری که بچه های ما را تهدید می کند شخصیتی به نام آقا گرگه است. قطعا این قصه نمادین است. همه ما می دانیم آقای گرگ یعنی خطر نه اینکه وماً جانوری به اسم گرگ. اما مسئله این است که آیا بچه های ما هم متوجه می شوند که اقا گرگه یعنی همان خطر بطور عام؟ جواب منفی است. ژان پیاژه یکی از بزرگترین نظریه پردازهای رشد و تفکر کودک معتقد است ذهن کودکان تا سن ۵ و ۶ سالگی در مرحله پیش عملیاتی است. در این مرحله بچه ها نگاهشان به روایت ها و قصه ها کاملا نگاه عینی است و نگاه انتزاعی ندارند. بنابراین بچه ها در این قصه ها فقط خود گرگ را می بینند و نمی توانند مفهوم نمادین آن یعنی خطر را درک کنند. در نتیجه تعریف کردن این قصه ها برای بچه و خواندن این کتاب ها به جز اینکه ترس از جانوران را در آنها ایجاد کند که اساسا آن جانوران در زندگی ما در دسترس هم نیستند، هیچ ثمری ندارد. قصه هایی که برای بچه های شهر نشین ساخته می شود باید از کودکی آنها را با خطرات و نهادهای زندگی شهری آشنا کند. مثل خطر انفجار گاز شهری و نهاد آتش نشانی. در چه مواقعی کودک قصه از آتش نشانی کمک می خواهد. چه کمکی دریافت می کند. یا مثل آشنایی با وظایف پلیس. بچه ها باید آشنا شوند که چه مواقعی باید از پلیس کمک بگیرند و…و یا نهادهایی مثل بیمه. هنوز خیلی از مردم با نهادهایی مثل بیمه مأنوس نیستند برای اینکه ازکودکی با آن آشنا نشده اند. اینکه بیمه چه کمکی می تواند در جبران خسارت ها به ما بکند این چیزی است که در قصه های کودکی که در شهر زندگی می کند باید گنجانده شود. به جای گرگ و ببر و اژدها و دیو باید با خطرهای واقعی زندگی مواجه شوند. ما بالاترین آمار مرگ و میر را در تصادفات رانندگی داریم. باید در داستان هایمان به کودکان اصول درست ایمنی در عبور و مرور شهری را آموزش بدهیم. دوره کودکی دوره شکل گیری مغز است یعنی مغز ما یاد می گیرد به چه چیزهایی توجه نشان بدهد و به چه چیزهایی کمتر توجه نشان بدهد. برای کودکان ما اغلب در قصه ها اینکه چقدر تصادفات رانندگی خطرناک است و چقدر می تواند در زندگی شان تأثیر بگذارد ترسیم نمی شود بلکه عمدتا درباره خطراتی صحبت می شود که نمادین هستند و هیچ وقت برای آنها اتفاق نمی افتد که در راه خانه مادر بزرگ گرگ بخواهد آنها را بخورد. حتما برای یک فرد بزرگسال که هفت_خوان_رستم را می خواند درک نمادین جنگ رستم با دیو سفید یا همان جهاد با نفس دون قابل درک باشد اما یک کودک که درمرحله عینی است هیچ وقت نمی تواندآن را درک کند و فکر می کند رستم با یک دیو واقعی جنگیده است. بنابراین قصه های کودکان باید ملموس و عینی باشند و درباره مسائل واقعی زندگی و استفاده از مفاهیم نمادین برای بچه ها تا سال های آخر دبستان خیلی زوداست. بخش زیادی از قصه های ما هم دچار این مسأله هستند که قهرمان و ضد قهرمان دارند. باید در داستان بچه ها به این موضوع توجه کنیم که هیچ کدام از شخصیت ها قهرمان و ضد قهرمان نباشند. بلکه هر کدام از شخصیت ها درجاتی از درستی، موفقیت و شکست، نادانی و کج تابی داشته باشند که با تعامل و گفت وگو متوجه مسائل شان می شوند به جای اینکه در قصه قهرمان ما همه خوبی ها را داشته باشد و ضد قهرمان هم همه بدی ها را. این قصه ها باعث می شوند که دوگانه بینی در زندگی روزمره مان جاری شود و طبیعتا نتیجه اش این است که من همیشه قهرمان باشم و بی عیب و در عوض کسی که مقابل من است ضد قهرمان باشد و مستوجب هر نوع عذاب! این باور که همیشه حق با من است چه در رانندگی چه در مسائل خانوادگی و چه درمسائل کلان اجتماعی نتیجه ی قصه هایی است که یک سمت آن همه حق و سپیدی ست و سمت مقابل همه باطل و سیاهی.

باید به این آفت ها توجه کنیم که این جنبه ها در داستان رعایت شود.

مجموعه داستان

کتابهای داستان

ها ,قصه ,بچه ,زندگی ,های ,یک ,بچه ها ,قصه ها ,های ما ,این قصه ,ضد قهرمان

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گیسوپریشان فلسفه معماري بیا با هم... fakhtehu sabzinehplus انجمن علمی مهندسی مدیریت پروژه کلاس ششم یک پرس و جو نوشته های من گلشن یاد